وقتی می پندارم که ...

وقتی می پندارم که اگر می توانستم زندگی ام را به گونه ای سپری کنم که هیچ گاه مورد انتقاد کسی واقع نشوم، چقدر لذت بخش بود، فکر می کنم که چقدر آسوده خاطر و در آرامش بودم. صبح هنگام با این آگاهی از خواب برمی خاستم که قرار است روزی شگفت انگیز و عالی داشته باشم زیرا همه مرا دوست داشتند و هیچ کس مرا مورد قضاوت قرار نمی داد یا مانع من نمی شد. من کاملا احساس ارجمندی می کردم.
بسیار خوب، اکنون من در می یابم که می توانم این موهبت را به خودم عطا کنم. من می توانم تجربه ی زندگی با خودم را به شکل شگفت انگیزترین تجربه ی قابل تصور درآورم. من می توانم هر صبح با مهر و عشق نسبت به خود از خواب برخیزم ، خود را مورد تمجید و تعریف قرار دهم و به خود بگویم،« من دوست دارم جای خود باشم! »
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم فروردین ۱۳۹۰ ساعت 20:52 توسط مهدیه
|